یه روز تو جنگل آقا شیره و آقا گاوه که حوصلشون
سر رفته بود تصمیم میگیرن با هم یه دس گل کوچیک بزنن ساعت ها مشغوله بازی
میشن تا غروب میشه آقا شیره نگاه ساعتش میکنه میگه ای وای دیرم شد خانومم
نگرانم میشه باید برم
آقا گاوه اینو میشنوه میزنه زیره خنده و میگه زن ذلیل تو مثلا سلطانه جنگلی از زنت میترسی!
آقا شیره یه نگاه به آقا گاوه میکنه و میگه آره چون تو خونه یه شیر منتظرمه نه یه گاوی مثله تو
نتیجه اخلاقی: شما هر فکری در مورده خودت داری و هر رفتاری و برا خودت مناسب میدونی با همسرتم همونجور رفتار میکنی
پنجشنبه 30 مهر 1394 ساعت 09:28